چشمان تو...............اینم واسه تو نوشتم عاشششششششششششششششششقتم
عزیز من اگر روزی بیایند و بگویند تو آمده ای و در پس در ایستاده ای،چه کنم؟
دروغ نگویم،بگذار صادق باشم.آنقدر تو را در ذهن خویش تصویر کرده ام و آنقدر وسیع و دور که دیوانه می شوم. مگر پروانه ای را شنیده ای که طاقت هم آغوشی خورشید را داشته باشد؟؟؟؟؟ مرا کجا جرأت آن است که دست بردارم و در بگشایم،سر بلند کنم و در چشمان تو بنگرم،بنشینم و به ادب دامانت ببوسم.نه! دیوانه میشوم!!!
میگریزم و باز باز دور میشوم،دریا دریا......
اینچنین است حکایت عشق ما و هجران تو، باور کن !کدامین جاده،کدامین جاده امشب میگذارد سر به پای تو..........................
چهارشنبه 4 اسفند 1389 - 1:43:52 PM