×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

چقدر زود دیر میشه

برگشتم به کامپیوترم ،خیلی وقت بود که اینجا ننشستم و چیزی ننوشتم .

چقدر خاطره دارم . چه حس خوبیه .

عجیب هوای نوشتن داره این اتاق !

دلتنگیهامو با همین کی بورد تایپ میکردم ،همین آهنگا رو گوش میکردم و

الان بدجور گریه ام گرفته !

خاطراتم زنده شدن!!!

دوستام ،کسایی که مدت زیادی باهاشون دم خور بودم .

انگار الان میخوام این لحظات رو ببلعم یکجا !

باید یه جایی نگهش دارم ،این حسو باید ذخیره کنم .

آی هاردیسک ذخیره کننده لحظات زیبا! کجایی ؟

رفتی وبرد از کفم زندگانی عشق و امید مرا در جوانی .....

این آهنگو گوش میدم و این جملات رو می نویسم .

آهنگو یکی از بهترین دوستام بهم داد ،در جایی خوب !

در لحظه ای خوب ،تا امروز دارمش !هروقت که دلم برای مهربونیاش

تنگ میشه این آهنگو گوش میدم .

گذشته ها گذشت بیا بیا که بگیم شکر خدا

که بهم رسوند دل مارا شکرت خدایا !

شاید دارم پرت و پلا مینویسم .اما باید بنویسم . انگار این آخرین فرصت باشه .

انگار کتابی برای نوشتن دارم .

اما دیگه باید برم .

چقدر زود دیر میشه !

چهارشنبه 18 اسفند 1389 - 8:15:51 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


به یاد سیران عزیز


داستان.


زن،،،،،،


زن رو باید بغل کرد،،،،


زن زیباست،،،،،


از عشق تا،،،،،فاحشه،،،،،


زن؟؟؟؟!!!!!!!!


مادر


عشق


من یک زن هستم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

87075 بازدید

14 بازدید امروز

8 بازدید دیروز

136 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements