×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

رویایی کوتاه در یک شب بی فردا

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد


همه اندیشه ام اندیشه ی فرداست

وجودم از تمنای تو سرشار است

زمان در بستر شب خواب و آرام است

هوا آرام،شب خاموش، راه آسمانها باز

خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز

رود آنجا که می بافند کولیهای جادو گیسوی شب را

همانجاکه شبها در رواق کهکشانها عود می سوزانند

همانجا که اخترها به بام قصرها مشعل می افروزند.

همانجا که پشت پرده ی شب دختر خورشید فردا را می آرایند

همین فردای افسون ریز رویایی

همین فردا که راه خواب من را بسته است

همین فردا که روی پرده ی پندار من پیداشت

همین فردا که ما را روزدیدار است

همین فردا که ما را روز آغوش و نوازش است

همین فردا،همین فردا

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

زمان در بستر شب خواب و بیدار است

سیاهی تار می بندد

چراغ ماه لرزان از نسیم باد پاییز است

دل بیتاب و نا آرام من،از شوق لبریز است

به هر سو چشم من رو می کند فرداست

سحر از ماورای ظلمت شب می زند لبخند

قناری ها سرود صبح می خوانند...

من آنجا چشم در اره توام

ناگاه تو را از دور می بینم که می آیی

ترا از دور می بینم که می خندی

ترا از دور می بینم که می خندی و می آیی

نگاهم باز حیران تو خواهد ماند

سراپا چشم خواهم شد

برایت شعر خواهم خواند

برایم شعر خواهی خواند

سرشک اشتیاقم، شبنم رخسار تو خواهد شد

تبسم های شیرین تو را با بوسه خواهم چید

وگر بختم کند یاری، در آغوش تو...

...ای افسوس!!!

سیاهی تار می بندد

چراغ ماه لرزان از نسیم باد پاییز است

هوا آرام،شب خاموش، راه آسمانها باز

زمان در بستر شب خواب و بیدار است

� "فریدون مشیری"! �



شنبه 7 اسفند 1389 - 6:41:11 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


به یاد سیران عزیز


داستان.


زن،،،،،،


زن رو باید بغل کرد،،،،


زن زیباست،،،،،


از عشق تا،،،،،فاحشه،،،،،


زن؟؟؟؟!!!!!!!!


مادر


عشق


من یک زن هستم


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

87131 بازدید

50 بازدید امروز

20 بازدید دیروز

120 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements